- بنج دیه(بَ)
پنج ده. رجوع به پنج ده و رجوع به مرآت البلدان شود، پیوند کردن موی شیشه و چینی و امثال آن، و به این معنی بند کردن و بند زدن هم آمده است. (آنندراج) :
صید دلها روش طبعملایم باشد
شیشۀ آینه را موم بر اعضا بند است.
محمد رفیع (از آنندراج).
، بستن بند تسبیح و امثال آن به تار ابریشم و گلابتون، گرفتن چیزی به ابرام از کسی. (از آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) ، مقابل بند گشادن و بمکر و فریب چیزی از کسی گرفتن یا بقرض یا وام. (آنندراج). بقرض افتادن. به وام گرفتن. بمکر و فریب چیزی از کسی گرفتن. (فرهنگ فارسی معین) ، طناب کشیدن برای آویختن جامه. بستن طناب یا مانند آن از دو سوی بدیواری یا درختی و امثال آن در هوا برای گستردن جامۀ تر و جز آن بر آن تا خشک شود. (یادداشت بخط مؤلف) ، سد بستن. (ناظم الاطباء). سد ساختن برای بالا آمدن آب. (یادداشت بخط مؤلف)
صید دلها روش طبعملایم باشد
شیشۀ آینه را موم بر اعضا بند است.
محمد رفیع (از آنندراج).
، بستن بند تسبیح و امثال آن به تار ابریشم و گلابتون، گرفتن چیزی به ابرام از کسی. (از آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) ، مقابل بند گشادن و بمکر و فریب چیزی از کسی گرفتن یا بقرض یا وام. (آنندراج). بقرض افتادن. به وام گرفتن. بمکر و فریب چیزی از کسی گرفتن. (فرهنگ فارسی معین) ، طناب کشیدن برای آویختن جامه. بستن طناب یا مانند آن از دو سوی بدیواری یا درختی و امثال آن در هوا برای گستردن جامۀ تر و جز آن بر آن تا خشک شود. (یادداشت بخط مؤلف) ، سد بستن. (ناظم الاطباء). سد ساختن برای بالا آمدن آب. (یادداشت بخط مؤلف)
